تحصیل فرزند مسئولان در خارج، مسئله اصلی نیست؛ ریا و دوگانگی را کنار بگذارید
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۹۲۳۵۵
آفتابنیوز :
اخیراً در فضای مجازی بحثی در گرفته که از منظر جامعهشناختی نیازمند واکاوی است. از جانب رئیسجمهور قولی نقل شده که پس از شنیدن درخواست ویزای پسر معاون وزیر گفتند. اگر پسر وزیر میخواهد برود پدر هم برود.اطرافیان دولت هم این گفته را تائیدی بر جدیت رئیسجمهور در پیگیری گشت ارشاد مدیران نامیدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از این خبر، به یکباره مسأله اقامت فرزند و نیز اقوام معاون زنان رئیسجمهور رسانهای شد که گفتند پس چرا با این ماجرا برخورد نمیشود؟ حتی کار به جایی رسید که گفتند چرا رئیس دولت او را برکنار نمیکند؟ مردم هم در فضای مجازی حسابی به این مسأله پرداختهاند که واکنش مقام مزبور را هم به دنبال داشت که او در رابطه با تجهیز یک شرکت دانشبنیان رفته و برمیگردد و … که البته این پاسخ هم واکنشهایی حتی طنزآمیز داشت که پس از این ماجراها بعید هم نیست فردا یا در آیندهای نزدیک دولت در حرکتی انفعالی و شتابزده اعلام کند که هر وزیر یا معاون وزیر یا مقام بلندمرتبهای که فرزند خارجنشین دارد از دولت برود تا خود را از تیغ انتقادات خلاص کند. چرا که گمان میکنند مسأله جامعه این است که چرا فرزندان مقامات به خارج میروند و به همین اعتبار باید آنرا ممنوع کرد!
نکته دقیقاً اینجاست که حرف مردم و یا درد آنها این نیست که کدام وزیر یا کدام مسئول فرزندی در خارج دارد پس باید برود. درد در جای دیگری است. تفسیر دینی آن بر اساس این حدیث شریفه میشود: چیزی را که برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند و آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپذیر.
نکته دیگر اینکه مردم از ریا و تظاهر و دوگانگی حرف و فعل مقامات به شدت متنفرند.
اما مهمتر از این دو آن است که باید علت این میل به مهاجرت را آسیبشناسی کرد وگرنه اگر تمام مقاماتی که فرزند خارجنشین دارند از مسئولیت کنار بروند آیا مشکل حل میشود؟ کاملاً برعکس، با محدودکردن دایره مسئولیت و حکمرانی در یک حلقه محدود و با یک نگرش و اندیشه منحصر و یکسویه حاکمیت تنها از پیروان و علاقهمندان همان فکر که قدرمسلم همه جامعه و همه مردم نیستند نمایندگی میکند چرا که جامعه امری متکثر و با وجوه فکری متفاوت است. تنها میشوند دولت و حاکمیت همان طبقه و نه همه سلیقهها و گرایشها.
به جای پرداختن به این فرعیات و هزینه کرد بیفایده برای مقابله با معلول یا معلولها، باید به علت پرداخت. چرا جامعه اینهمه در چنین مواردی واکنش نشان میدهد؟ چرا به جای مقابله با مشتاقان زیست در جغرافیایی دیگر به علل این رویکرد توجه نمیکنیم؟ چرا این میل فزاینده به مهاجرت ریشهیابی نمیشود؟ بسیاری از همین مردم حسرت این را دارند که بتوانند بچههایشان را برای کار و تحصیل و زندگی به خارج بفرستند؟
تا زمانیکه نپذیریم در نحوه مدیریت جامعه و توجه به مصائب و مشکلات آنان هزار مسأله و مشکل داریم و تا زمانیکه حکمرانی مطلوب که پیش زمینه ایجاد امید و ثبات و آرامش در جامعه به حساب میآید، مورد توجه جدی قرار نگیرد و تا زمانی که اولویتهای نخست و مطالبات اصلی جامعه را با اولویتهای خودمان هماهنگ و همراستا نکنیم و تا زمانی که نپذیریم جامعه طیف گستردهای از سلایق و گرایشهاست که حکومت باید همه آنها را در چهارچوب قانون نمایندگی کند و به رسمیت بشناسد و نیز بتواند همه آنها را که در زیر چتر بزرگی بهنام ایران عزیز به سر میبرند دلخوش و امیدوار نگه دارد تا جای بهتری برای زندگی باشد، این شوق و اشتیاق فرو نمیکاهد وگرنه باید بپذیریم بسیاری که میروند دشمن ملک و ملت و یا مخالف اسلام و انقلاب نیستند. میخواهند زندگی کنند و از بزرگترین و تنها سرمایه ارزشمند خود که عمر است بهره ببرند چرا که به گفته صحیح گوته بزرگترین لذت، احساس مفید بودن است.
دوستان و عزیزان و مقامات و مسئولین محترم، شما ایران عزیز را جای بهتری برای زندگی بکنید، جدای آنها که خیانت و مزدوری و وابستگی به اجانب پیشه کردهاند، ایرانیان آنقدر مردم و وطنشان را دوست دارند که اکثر رفتگان هم باز میگردند. کافی است برای آسایش و رفاه و معیشت و زندگی آنان، تنها به فکر و اندیشه و سلیقه و خرد خود بسنده نکنید و بیشتر به آنان و بزرگان و نخبگان و جوانانشان میدان عمل بدهید و احترام کنید تا امیدوارتر شوند و شما را بیشتر و بهتر از خودشان بدانند یقین بدانید که اگر چنین کنید آنقدر قدرشناس هستند که همراهی کنند و آستین همت برای کمک به دولت و حکومت برای عبور از بحرانها بالا بزنند و حتی صبر و مدارای بیشتری هم به خرج بدهند.
منبع: روزنامه اطلاعاتمنبع: آفتاب
کلیدواژه: فرزندان مسئولان دوگانگی تا زمانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۹۲۳۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جدیدترین تصویر از وضعیت اسفناک تئاتر شهر + عکس
حالوهوای این روزهای تئاتر رسمی، دستکم در تهران، با تئاتری که برای اجرا مسیر اخذ مجوز از ادارهکل هنرهای نمایشی را طی نمیکند، متفاوت است.
ادارهکلی که روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشتماه نخست خبر خداحافظی مدیرکل آن، کاظم نظری پس از حدود دوسال و دوماه -از ۲۱ اسفندماه ۱۴۰۰ تاکنون- با کارکنان واحدهای گوناگونش دهانبهدهان چرخید و بعد هم بیآنکه دلیلی برایش ذکر شود از سوی نظری تایید شد تا تئاتر رسمی، چه دولتی، چه خصوصی که از شهریورماه ۱۴۰۱ بیشازپیش دچار شکاف با تئاتر غیررسمی شده است، چشمانتظار بماند و ببیند که متولیان دولتی این هنر چه چشماندازی از آینده در ذهن دارند و تحقق این چشمانداز را به کدام مدیر میسپارند تا در مقام مدیرکلی هنرهای نمایشی بنشیند.
سمتی که به حمید نیلی با سابقه حضور در مقام مدیرعاملی تماشاخانه ایرانشهر، مدیرعاملی انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس، مدیرعاملی انجمن هنرهای نمایشی ایران و... سپرده شد تا پس از طاها عبدخدایی، علی منتظری، مهدی مسعودشاهی، رحیم تجلیبرزگر، حسین سلیمی، مجید شریفخدایی، خسرو نشان، حسین پارسایی، حسین مسافرآستانه، قادر آشنا (دو دوره)، حسین طاهری، مهدی شفیعی، شهرام کرمی و کاظم نظری، پانزدهمین «مرد»ی باشد که بر صندلی مدیرکلی هنرهای نمایشی تکیه میزند.
از یاد نبردن غایبانسازوکار رایج در ادارهکل هنرهای نمایشی و «شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش» آن بهعنوان مرجع صادرکننده پروانه اجرا از شهریورماه ۱۴۰۱ بهاینسو بیشازپیش دچار تفاوتی معنادار با روندی شد که گروههای نمایشی طی آن نیازی به حضور در هزارتوی اخذ مجوز نمیبینند، در مکانهایی غیررسمی روی صحنه میروند و اجراهای آلترناتیوی را شکل میدهند که میتواند گزینهای برای اطلاع از آنچه روی صحنههای رسمی نیست، باشد. در این میان به رغم اجراهایی که هر شب در سالنهای رسمی شهر تهران، از مجموعه تئاتر شهر تا تالار وحدت و از تماشاخانه ایرانشهر تا تالار مولوی، همچنین خیل پرشمار سالنهای خصوصی روی صحنه میروند، هستند بیشمار نویسندگان و کارگردانانی که بازگشت از راه آمده را غیرممکن میدانند و تکرار دوباره سازوکار پیشین برای حضور روی صحنه را محال.
وضعیتی که اگر تئاتر شهر را بهعنوان نماد تئاتر دولتی در نظر بگیریم از نامهایی که از بازه زمانی شهریورماه ۱۴۰۱ بهاینسو در آن روی صحنه رفتهاند، پیداست. نامهایی گردآمده حول ایده محوری «لزوم روشن ماندن چراغ تئاتر» که بخش بزرگی از آنها را «ناشناخته ها» و بخش دیگر را «نزدیکان به نظام سیاسی» شکل داده و همچنان به پیش میروند.
آنچه از صحبتهای پیوستگان به جریان تئاتر غیررسمی، همچنین غایبان برمیآید این است که ما در تئاترمان هیچگاه نهادی مستقل و مشخص نداشتهایم که در مواقع اضطرار ازجمله پس از اتفاقات شهریورماه ۱۴۰۱ یا پیشازآن در آبانماه ۱۳۹۸ یا دیماه ۱۳۹۶، اهالی تئاتر را گرد هم بیاورد و موجب ایجاد اجماعی در میانشان شود.
پس میتوان بخشی از چندپارگی موجود را محصول نبود چنین نهادی و بهتبعآن همواره شخصمحور بودن و تصمیمگیریهای فردمحور دانست؛ اتفاقی که درحالحاضر نیز رخ داده است و هر کس بهصورت شخصی تصمیم میگیرد که در این شرایط چه کند. ضمن اینکه بهنظر میرسد تا وقتی تصمیمات بهصورت فردی گرفته میشوند، نمیتوان تصویر روشنی از آینده تئاتر در ایران به دست داد.
پیوستگان به جریان تئاتر غیررسمی، همچنین غایبان معتقدند شاید بزرگترین چالشی که از نیمه دوم سال ۱۴۰۱ تاکنون با آن مواجهاند، تصمیمگیری اخلاقی در قبال مفهوم زنانگی به نمایندگی از قلمروهای به حاشیه راندهشده باشد. مسئلهای که تا پیش از این اتفاقات، کمتر به آن اندیشیده میشد و سادهترینش اینکه چرا باید برخلاف بخشی از واقعیتهای موجود در جامعه، همچنان براساس موازین موردنظر «شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش»، روی صحنه رفت؟
اگر کارگردانان تئاتر ایران همچنان به این شیوه ادامه دهند ـ شیوهای که منجر به نادیدهانگاشتن خواسته بخشی از جامعه میشود؛ جامعهای که بازیگرانِ اجرای آنها نیز ممکن است جزئی از آن باشند.
درواقع با مسئلهای اخلاقی مواجهاند. مسئلهای که در اینجا مطرح میشود نه هنر است، نه تئاتر و نه روی صحنه رفتن یا نرفتن؛ بلکه انتخابی است که در مواجهه با این چالش اخلاقی انجام میدهند و دستکم به چهار گروه تقسیمشان میکند؛ عدهای که ترجیح دادند با این تصور که بهرغم گذر از مجرای «شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش» برای اجرا، میتوانند آنچه را که میخواهند، بگویند و به روال سابق به اجرا میپردازند.
عدهای دیگر که انتخابشان غیاب است و نکته مورد اشارهشان اینکه، غیاب کارکرد خواهد داشت اگر به چشم بیاید. همچون دیوارنوشتهای که با رنگی پوشانده شده است، اما رنگ، بیش از پوشانندگی، به آنچه پنهان کرده ارجاعمان میدهد. دراینمیان کسانی هم هستند که چنانچه اشاره شد انتخاب دیگری دارند؛ نه اجرا با مجوز شورای ارزشیابی و نظارت و نه غیاب. انتخاب آنها اجرای غیررسمی است.
هرچند این انتخاب علاوه بر اینکه در معرض احتمال برخورد قرارشان میدهد، خواهناخواه دایره مخاطبانشان را هم محدود میکند. مهاجرت و وانهادن همه آنچه در طول سالیان متمادی ساخته شده بود و ساختن از نو در کشوری دیگر هم انتخاب گروه دیگر را شکل داده است.
مسئلهای از دیروز تا امروزچالش اخلاقی شکلگرفته و انتخابهای رخداده را در شرایط کنونی درنهایت میتوان اینطور تفسیر کرد که در تمام این سالها ـ چه پیش از انقلاب، چه پس از آن ـ زنانی بودهاند که برای تحقق حقوق اولیه خود در جامعهای که چه بپذیریم و چه نپذیریم، تمایلات مردسالارانه آن قابل کتمان نیست، ایستادگی کردهاند. این ایستادگی در بسیاری از موارد موجب ایجاد خطرات و محدودیتهایی هم برای آنها شده است و اتفاقات سال ۱۴۰۱ نیز یکی از بزنگاههای تجلی این مسئله بود؛ آنجایی که بخشی از زنان بهرغم همه فشارهای یک جامعه مردسالار و با وجود پیشبینی تبعات بیان مطالباتشان، پرسشی را پیش روی جامعه ازجمله اهالی تئاتر قرار دادند.
پرسشی از این قرار که تئاتر کِی و کجا قرار است کنار این مطالبات بایستد؟ آیا قرار است همچنان با چشمانی بسته با این ایستادگی تاریخی مواجه شود و به روال سابق ادامه دهد؟ یا میتواند سرانجام جایی برای خود در دل جامعه پیدا کند؟ اگر قرار بر طرح ذاتگرایانه این سوال باشد، باید پرسید آیا اهالی تئاتر اساساً وظیفه و تعهدی بر دوش خود احساس میکنند یا خیر؟
آیا قائل به این مسئله هستند که هنر تئاتر ایجادکننده رابطهای دوسویه میان اهالی این هنر با جامعه است یا خیر؟ اگر پاسخ به این سوالات مثبت است، آیا منطقی است که اهالی تئاتر اتفاقات رخداده را نادیده بیانگارند و با فرض به ثمر رساندن ایده؛ «لزوم روشن ماندن چراغ تئاتر»، همچنان مانند سابق به کار خود بپردازند؟
قرار گرفتن این سوالات بیپاسخ در کنار مسئله امروز، دیروز و احتمالاً فردای تئاتر ایران، «سانسور»، مسئلهای که مطرحشدن دوباره آن اینبار از زبان بهرام بیضایی در «نشست تئاتر امروز ایران در چهارمین جشن هنر شیراز» به یادمان میآورد که بهقول او سانسور در تئاتر همواره نهفقط توسط دولت که بهصورتی بیشکل نیز عملی شده است.
سانسوری بیشکل که قانونی بر آن حکفرما نیست و به همه صورتها ظاهر میشود و مادامی که تئاتر را به بازتابی محافظهکارانه و توأم با احتیاط مطالبات بخشی از جامعه با رعایت موازین «شورای ارزشیابی و نظارت بر نمایش» ازیکسو و سخن گفتن از ایدههای رهاییبخش در محافل خصوصی ازسویدیگر تبدیل سازد، کاری از پیش نخواهد برد.
tags # شهرداری تهران سایر اخبار اگر این گنج پیدا شود همه مردم جهان تا زانو در طلا فرو میروند؛ ۹۹ درصد طلای زمین اینجاست! (تصاویر) مارخور؛ «بز» پاکستانی معروف به «پیرمرد کوهستان» که تُفاش ارزش طلا دارد! داستان تکاملِ موجودی به نام «پدر»؛ حیوانها پدر ندارند! (ویدئو) عجیب اما واقعی؛ صدای واقعی بیگ بنگ را بشنوید!